کد مطلب:152102 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:289

باز شدن درهای حرم امیرالمؤمنین به روی عزاداران امام حسین در شب عاشورا
این قضیه توسط شهید بزرگوار، آیت الله سید عبدالحسین دستغیب قدس سره نقل شده است:

در اوقات مجاورت ما در نجف اشرف، در ماه محرم 1358 ه ق از طرف حكومت وقت عراق اكیدا از قمه زدن و سینه زدن و بیرون آمدن دسته جات منع شده بود.

در شب عاشورا، برای اینكه در حرم مطهر و صحن شریف سینه زنی نشود؛ از طرف حكومت عراق در اول شب درهای حرم و رواق و همچنین درهای صحن را بستند. آخرین دری را كه مشغول بستن آن بودند، در قبله بود كه یك لنگه ی آن را بسته بودند و ناگهان جمعیت عزاداران سینه زن هجوم آوردند و وارد صحن شدند و رو به حرم مطهر آوردن و چون درها را بسته دیدند، در همان ایوان مشغول عزاداری و سینه


زنی شدند.

ناگهان عده ای شرطی (پلیس) همراه با رئیس آنها آمدند و آن رئیس با چكمه ای كه به پا داشت در ایوان آمد و بعضی را كتك زد و امر كرد آنها را بگیرند. سینه زنها بر او هجوم آوردند و او را بلند كردند و در صحن انداختند و سخت او را مجروح و ناتوان ساختند و چون دیدند ممكن است قوای دولتی تلافی كنند و بالاخره مزاحمشان شوند؛ با كمال التجاء و شكستگی خاطر، همگی متوجه ی در بسته ی حرم مطهر شدند و به سینه می زدند و می گفتند: (یا علی فك الباب) یا علی در را باز كن؛ ما عزاداران فرزند امام حسین علیه السلام هستیم.

پس ناگهان در یك لحظه، درهای حرم و رواق و صحن گشوده شد و میلهای آهنین كه بین درها و دیوارها بود، وسط آن بریده شده بود! خلاصه همه ی سینه زنان وارد حرم مطهر شدند.

سایر نجفی ها نیزكه از این اعجاز با خبر می شوند، همگی در صحن و حرم جمع می شوند و شرطی ها پنهان می گردند و موضوع را به بغداد گزارش می دهند و از بغداد دستور داده می شود كه مزاحم آنها نشوند.

در آن سال در نجف و كربلا بیش از سالهای گذشته اقامه عزاداری شد و این معجزه ی باهره را شعراء در اشعار خود نقل نمودند و منتشر ساختند. یكی از فضلای عرب، اشعار یكی از شعرا را بر لوحی نوشته بود و به دیوار حرم مطهر چسباند و آن اشعار این است. [1] .



من لم یقر بمعجزات المرتضی علیه السلام

صنو النبی صلی الله علیه و آله و سلم فلیس بمسلم






فتحت لنا الأبواب راحة كفه

اكرم بتلك الراحتین و انعم



اذ قد ارادوا منع ارباب العزاء

بوقوع ما یجری الدم بمحرم



فاذا الوصی براحتیه ارخوا

او ما ففك الباب حفظا للدم




[1] داستانهاي شگفت ص 136 - كرامات الحسينيه، ج1، ص 49.